"اسپارتاکوس" گلادیاتوری که امید ملتی را در دل دارد، در تلاش است تا شکست‌های گذشته را جبران کند و آزادی را برای خود و همراهانش به ارمغان بیاورد. این راه پر از چالش‌ها و تصمیماتی سرنوشت‌ساز است. آیا اسپارتاکوس قادر به فائق آمدن بر خون‌خواهی و فساد دنیایی است که در آن زندگی می‌کند؟

پس از یک قرار فوق‌العاده‌ در شب اول آشنایی، شراره‌های عشق میان بی‌ و بن، به ناگهان به یخ تبدیل می‌شود. اما سرنوشت، بازی دیگری رقم می‌زند و آن‌ها در مراسم عروسی باشکوهی در استرالیا، به طور غیرمنتظره‌ای مجدداً با هم روبرو می‌شوند. حالا آن‌ها خود را در موقعیتی عجیب می‌بینند و تصمیمی می‌گیرند که شاید برای دو فرد بالغ کمی عجیب به نظر برسد: وانمود کنند که عاشق یکدیگر هستند!

"شان" به مناسبت سالگرد مرگ پدرش، دوستانش را به یک سفر جاده ای به ساحل مورد علاقه پدر موج سوارش می برد. اما دوست قاچاقچی شان او را وادار می کند تا آخرین لطف را برایش انجام دهد. او باید یک محموله هروئین را از یک اوباش محلی بدزدد و ...